خوش آمدید!

Share and discuss the best content and new marketing ideas, build your professional profile and become a better marketer together.

Sign up

برای تعامل با انجمن باید ثبت نام کنید.
این سوال علامت گذاری شده است
1 پاسخ
16 نماها
کوره‌های القایی در فرآیند ذوب کارآمد هستند اما چندین محدودیت متالورژیکی دارند که به آن‌ها اشاره می‌کنیم:

1- عدم قابلیت پالایش:
حذف مؤثر گوگرد(S)، فسفر (P) و اکسیژن (O) امکان‌پذیر نیست.

2- عدم تنظیم دقیق ترکیب شیمیایی: پس از ذوب، اصلاح ترکیب دشوار است.

3- کنترل ضعیف ناخالصی‌ها: عدم امکان دمش آرگون، سطح اکسیژن بالا و ناخالصی زیاد.

3- کنترل نامناسب دما: دمای فوق گداز بالا و نامناسب باعث رشد دانه‌ها و افت دما باعث بی‌ثباتی در ریخته‌گری می‌شود.

4- همگن‌سازی ضعیف: همزدن نامناسب باعث غیر یکنواختی ترکیب شیمیایی می‌شود.


مزایای استفاده از کوره پاتیلی (LRF) در کنار کوره القایی (IMF):

1- کنترل دقیق ترکیب شیمیایی: تنظیم دقیق عناصر آلیاژی با هدف حفظ خواص مکانیکی و کنترل مصرف فروآلیاژها

2- کاهش گوگرد و اکسیژن: حذف گوگرد و اکسیژن به سطوح پایین، افزایش کیفیت فولاد.

3- کاهش آخال‌ها: کاهش آلودگی‌های Al₂O₃ و SiO₂، بهبود تمیزی فولاد و جلوگیری از کلاگینگ

4- کنترل دما: فوق گداز  کنترل‌شده، جلوگیری از نوسانات دما و عیوب ریخته‌گری.

5- کاهش کلاگینگ و فرایند ریخته گری پایدار: کاهش ترک‌های داخلی، افزایش سیالیت مذاب در CCM.

6- تضمین کیفیت سطحی: کاهش عیوب سطحی اعم از حفرات گازی، ترک و اثرات سرباره و کاهش عیوب داخلی مثل ترک های زیر سطحی و حفرات انقباضی.

7- تولید فولادهای باکیفیت مانند:

  • فولادهای کم ‌گوگرد و کم آخال
  • فولادهای HSLA (استحکام بالا و کم‌آلیاژ)
  • فولادهای آلیاژی و میکروآلیاژی

مقایسه کلی:




آواتار
رها کردن
مولف

سعید منفرد:

در نگاه نخست، این رویکرد نوین و جذاب به نظر می‌رسد، اما بدون تردید چالش‌های فراوانی را برای مهندسان تولید و اپراتورهای مربوطه به همراه خواهد داشت. برای نمونه، در اکثر گریدهای صنعتی، کاهش گوگرد به کمتر از ۱۰ ppm، به‌ویژه در حضور فسفر و سیلیس بالا، بسیار دشوار و زمان‌بر است. این موضوع به‌ویژه در کوره‌های قوس الکتریکی، به‌ویژه کوره‌هایی با سرباره قلیایی (Basic Slag)، نمود بیشتری دارد؛ چرا که برای دستیابی به عملکرد مؤثر، نیازمند صرف زمان زیاد جهت سرباره‌سازی و نیز کاهش درصد گوگرد و فسفر خواهد بود.

از سوی دیگر، در کوره‌های پاتیلی، چنانچه تصمیم بر آن باشد که سرباره اکسیدی (Foamy Slag) به‌طور کامل حذف گردد، باید بررسی دقیقی صورت پذیرد که آیا این اقدام از منظر خواص متالورژیکی، از جمله میزان گوگردزدایی و سرباره‌زدایی، قابل پذیرش است یا خیر. چرا که در صورت حذف این سرباره، ممکن است فرآیند ذوب با اختلال مواجه شده و به مشکلات کیفی منجر گردد.

در واقع، امکان حذف کامل گوگرد و فسفر، بدون وجود سرباره فعال، عملاً میسر نیست. در ادامه، موضوع مهم‌تری مطرح می‌شود و آن، رعایت استانداردهای کیفی مورد انتظار در فولاد تولیدی است؛ استانداردهایی که با توجه به ماهیت قلیایی سرباره و چالش‌های ناشی از آن، از جمله نوسانات شدید دما، تأخیر در ذوب، افزایش مصرف انرژی، و اختلال در نظم فرآیند، دستیابی به آن‌ها دشوار خواهد بود.

در نهایت، باید در نظر داشت که کاهش ظرفیت عملیاتی کوره‌های قوس الکتریکی، افزایش هزینه‌های تولید، افزایش مصرف نسوز و نیز بالا رفتن هزینه‌های ناشی از استفاده از سرباره‌سازها، همگی از پیامدهای احتمالی چنین رویکردی هستند که باید پیش از هرگونه تصمیم‌گیری، به‌طور کامل مورد بررسی فنی و اقتصادی قرار گیرند.


آواتار
رها کردن